اوصاف الأشراف، رسالهای است در زمینه عرفان عملی[۵] که مراحل سیر و سلوک را از ابتدای راه تا پایان آن بیان کرده است.[۶] این کتاب که به زبان فارسی نوشته شده است، شش باب دارد که هر یک از آنها، به جز بخش آخر، از شش فصل تشکیل شده است:[۷]
باب اول: آغاز حرکت؛ فصلها: ایمان، ثبات، نیت، صدق، انابه، اخلاص؛
باب دوم: موانع حرکت؛ فصلها: توبه، زهد، فقر، ریاضت ، محاسبه، تقوی؛
باب سوم: ویژگیهای سالکان؛ فصلها: خلوت، تفکر، خوف، رجا، صبر و شکر؛
باب چهارم: مقدمات وصول؛ فصلها: ارادت، شوق، محبت، معرفت، یقین، سکون؛
باب پنجم: حالات اهل وصول: فصلها: توکل، رضا، تسلیم، توحید، اتحاد، وحدت؛
باب ششم: فَناء. معادِ خلق با فنا است چنانكه مبدء ايشان از عدم بود.
طوسی در مقدمهاش چون کُنه و گوهرِ معرفتِ خداوند را غیر قابل دسترسی برای هر عقل و اندیشهای برشمرده هر گونه وصف او را خالی از تشبیه و تعطیل ندانسته است و مقدمه کتابش را با این جمله آغاز کرده است: بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس بىقياس بارخدائى را كه به سبب آنكه هيچ عقل را قوّت اطلاع بر حقيقت او نيست، و هيچ فكر و دانش را وسع احاطت به كُنه معرفت او نه، هر عبارت كه در نَعْتِ او ايراد كنند و هر بيان كه در وصف او بر زبان رانند اگر ثبوتى باشد از شائبه تشبيه مُعَرّا در تصوّر نيايد، و اگر غير ثبوتى بود از غائله تعطيل مُبَرّا در توهّم نيفتد.[۸] پایان بخش کتاب هم بیان وحدت در عالم فنا و نفی هر گونه دوئیّت و کثرت است. طوسی کتابش را با این جمله تمام کرده است: معنى فنا را حدّى با كثرت است: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»]، فنا به اين معنى هم نباشد، هر چه در نطق آيد و هر چه در وهم آيد و هر چه عقل بدان رسد جمله منتفى گردد.«إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ». [۹]